قربون خندیدنت
به وبلاگم خوش آمدید
...
سلام ماماني.ديگه روزاى اخر.شماهم انگارقصد اومدن ندارى.ماکه دارىم براى اومدنت لحظه شمارى ميکنيم.انشاالله صحيح و سالم دنيابىاى پسر قشنگم.
بدون شرح ...
سلام پسر گلم.
مامانی رو ببخش از اینکه به وبلاگت سرنزدم و مطلبی ننوشتم.آخه مامانی دوست داشتم نی نیمون دخمل میشد ولی روزی که سونو بهم گفت که تو پسری ناراحت شدم نه از وجود تو از دست ...
بگذریم مامانی حالا دیگه خیلی دوست دارم و بی صبرانه منتظرم تا این هدیه خدا را با چشمهایم ببینم و در آغوش بکشم.
در ضمن شما خیلی وروجکی از الان معلومه خیلی تو شکم مامان تکون میخوری.
امیدوارم سالم به دنیا بیای و با داداشی بازی کنی .داداش که خیلی منتظر تو
خیلی دوست دارم پسرم.بوس
خبر بودن تو
سلام پسر گلم.
عید فطر 1393 بود که من و بابایی فهمیدیم خداوند یه فرشته کوچولو بهمون هدیه کرده.خیلی خوشحال شدیم به خاطر این عیدی بزرگی که از خدا گرفتیم.
ما خیلی خوشحالیم به خاطر وجود تو و بی صبرانه منتظر دیدن روی ماهت هستیم.